میعادمیعاد، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات میعاد ومامان

خوب

روز بدنیا اومدنت میعاااااااد مامان......

1393/2/27 12:07
نویسنده : سمیه عباسی
165 بازدید
اشتراک گذاری

روز بدنیا اومدن عشق مامان روز بیاد ماندنی روزی شاد پراز برکت خدااااااااا........از همان اول صبح که همه بیدار شدیم باذکر صلوات وذکر لاحول ولا قوه الا باالله لحظاتم میگذشت کاسه صبر مامان وبابا وآبجی نازنین لبریز شده بود ....بعداز صرف صبحانه بابا...خاله آزاده...  دایی محمد ومامان جوووون وابجی نازی روانه بیمارستان شدیم .... همه منتظر لحظه ای بودیم که روی ماهتو ببینیم عزیز دلم... متنظروقتی به بیمارستان رسیدیم پس از اینکه معاینات اولیه رو انجام دادن راهی اتاق عمل شدم.... سزارین بابیحسی حس عجیبی داشتم تجربه جدیدی بود اینکه موقع عمل بیهوش نباشم وهمه مراحل عمل رو در بیداری تجربه کنممممممم......دکتر دستم را گرفت ودوتایی به اتاق عمل رفتیم ظرف مدت چند ثانیه همه امکانات عمل وهمه کسانی که به دکترم کمک میکردند بالای سرم بودند یه کم اضطراب ودلهره داشتم ....دکتر بیهوشی شروع کرد به صحبت کردن ومرابیحس کرد بوسیله تزریق امپول به ناحیه نخاع....همه چیز برایم واضح بود اینکه دکترم چطور شکمم رو پاره میکرد یا اینکه بچه رو بیرون می اورد یا بخیه....وسطای عمل احساس میکردم خیلی بیحال شدم دکتر بیهوشی میگفت چند دقیقه دیگه تحمل کنی بچه رو بیرون میارن اما من دلهره داشتم که نکنه مشکلی واسه پسسسسسرم پیش بیاد ....خدایا کمکم کن....همش ذکر میگفتم .....صلوات میفرستادم.............و به عشق پسسسسسرم وبا انتظاری چند برابر منتظر لحظه ای بودم که روی ماه عسسسسسسیسسم رو ببینم....در همین حال یکدفعه صدای گریه نفسم....قلبم....عشقم....رو شنیدم سریع از خداوند تشکر کردم که پسسسسسرم سالم به دنیا امد....پرستار جیگر مامان رو اورد ونشونم داد....همه پرستارا ودکترها ذوقش میکردن کههههههههه چه پسر ناز وتپلی.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)