میعادمیعاد، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات میعاد ومامان

خوب

2ماهگی آقامیعاد.....

پسر ناز وخشکل مامان به 2ماهگیش نزدیک میشد وروز به روز چهره خوشکل تر وخوردنی تری به خودش میگرفت ....انگار خداوند تازه شروع کرده بود به ویرایش صورت پسسسسرکم ....هر روز که میگذشت پر از اشتیاق بودم وپر از عشق....عشق به اینکه روزهای سختی ام به پایان رسیده وپسر خوشکلم بزرگ وبزرگتر میشود ....هرروز به دست ها وپاهایت نگاه میکردم که ببینم بزرگتر شده اند یانه....لپ های خوشکل وسرخت روز به روز پرتر ونازتر میشدن جیگر مامان....خدارا شکر میکنم که فرزندم سالم است وبه عینه این همه زیبایی را دراو میبینم ....خدا جوووووونم ممنون که این همه رحمت داری وبزرگی.... ...
25 خرداد 1393

یک ماهگی آقا میعاد.....

اینم اقا میعاد توی یک ماهگی......تپل مپل شده بودی...میخواستم ببرمت مطب دکتر احمد مدنی...فوق تخصص نوزادان...کوچولوی ناز مامان مثل سیب خندون اماده بود واسه رفتن پیش دکتر....وزن تولدت 3500 وتوی یک ماهگی 5100 شده بودی منم خوشششششششششهال که پسرم رشدش عالی بوده.....دکترت میگفت بهتر از این نمیشه...عالیه عالی.......................................................................... ...
23 خرداد 1393

بدون عنوان

   میشم.....ناز میشم ......بزرگ میشم.....آقامیشم......الهی فدات شم....................................................................................................................................... ...
23 خرداد 1393

بدون عنوان

پسسسر بابا قشنگه با زندگی یه رنگه شب که با با تو خونسسسسست پسر بابا روشونست بالا وپایین میره نفس اونو میگیره اما بابا میخنده دور غم ومیبنده اگرچه خیلی خسته ست لباش مثل پسته اس دلش چه شاده شاده خوشیش خیلی زیاده پدر وپسر توایران بااون لبای خندان دست علی یارشون خدا نگهدارشون.... ................................................. ...
23 خرداد 1393

بدون عنوان

ای تماشایی مخلوق در روی زمین آسمانی میشوم وقتی نگاهت میکنم.......................................................................................................................................................................................................... ...
23 خرداد 1393

بدون عنوان

پسر خوشکلم میعاد عزیزم خدا روسپاسگذارم که نوری تازه درزندگی برما تاباند ....خدا روشکر میکنم که تو سالمی ومعنای مادر بودن را به من میفهمانی ...عزیز دل مامان زندگی من وبابا با آمدنت رنگ وبویی تازه گرفت ...نازنین عزیزم هم با آمدنت از تنهایی وبی کسی درآمد او سالها مثل من وبابا انتظار آمدنت را کشید اوهم مشتاقانه منتظر چنین روزهایی بود... حالا که آمدی وزندگیمان را سر وسامان بخشیدی وعطر خوش وجودت در کلبه کوچک ماپیچید....زندگی تازه را شروع میکنیم وخانواده 4نفره هاشمی بیان خوشبخت وخوشهالیم که باهمیم......مهربانم دوسسسسسستت دارم ...
23 خرداد 1393

بدون عنوان

سو  سوی ستارگان آسمان درالتهاب آمدن توست امدی وآسمان وزمین رابرایم بهشت کردی ..................................تنها ستاره آسمان دلم...میعادعزیزم.....دوستت دارم.................         ...
23 خرداد 1393